ای پادشاه وعده لباس گرم تو، مرا از پای درآورد!
هبوط
اجتماعی فرهنگی

همزمان با ماه های پایانی دولت دهم، سیل وعده های غیرقابل اجرا و تحقق ناپذیر در کوتاه مدت همچنان در حال طرح است؛ وعده هایی که مدیران بعدی میراث دارش خواهند شد و تنها سطح انتظارات عمومی را افزایش می دهد. با این اوصاف چه انگیزه و اصراری در ایجاد توقعات کاذب نزد افکارعمومی وجود دارد؟

به گزارش «تابناک»؛ پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت، سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد. از او پرسید: آیا سردت نیست؟ نگهبان پیر گفت: چرا ای پادشاه! اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم. پادشاه گفت: من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند.

نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد. پادشاه اما به محض ورود به داخل قصر، وعده اش را فراموش کرد. صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود: «ای پادشاه! من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کردم اما وعده لباس گرم تو، مرا از پای درآورد.»

حکایت فوق با رویکردی که برخی مدیران کنونی کشورمان در دستور کار قرار داده اند، ارتباط معنایی جالبی برقرار می سازد. در ماه های اخیر به عنوان ایام رو به پایان دولت دهم، همچنان وعده ها و برنامه هایی از سوی دولت مطرح می شود که طبیعتاً تحققش در دولت های بعدی و آن هم مشروط به محقق شدن برخی پیش نیازهاست و با این حساب طرح این وعده ها تنها ظرف تبلیغاتی مناسبی برای مدیرانی است که طبیعتاً بسیاری شان شاید یک سال دیگر نیز در مسئولیت نباشند.

اگر دولت پسین چون دولت های پیشین عمل نکرد و اعتقادی به ثبات مدیریتی داشت و این مدیران ابقاء شدند، در صورت پیگیری افکارعمومی برای عمل به وعده هایشان از دست هایی می گویند که اجازه نداده اند برنامه هایشان اجرایی شود و عملاً توپ را در زمین اشخاص نامشخص یا در زمین عدم هماهنگی سایر نهادهای مسئول می اندازند و با تقسیم مسئولیت، هزینه تاخیر در عمل به وعده شان یا ناکام ماندن کلیت طرح را سرشکن می کنند.

در عین حال اگر مدیران کنونی رفتنی شوند و تغییرات اتوبوسی در دولت بعدی نیز رخ داد، این مدیران دست شان باز خواهد بود که عنوان کنند چنین برنامه هایی در دستور کار داشته اند و مدیران جانشین شان توانایی اجرایی این برنامه را نداشته اند. با این اوصاف در هر دو صورت این مدیران بازنده بازی که خود را به راه انداخته اند نیستند و هزینه ها به سیستم مدیریتی کشور تحمیل می شود که مردم بدون توجه به تغییر مدیران و کیفیت وعده ها، خواستار تحقق برنامه ها و وعده های اعلام شده هستند.

البته این رویه مربوط به این ماه ها و این سال ها نیست و در تمامی دولت ها، برخی کارگزاران یک سره چنین وعده هایی را مطرح می کردند و عمل به این وعده ها را برای مدیران پس از خود به ارث می گذاشتند تا میراث داران با حجم عظیمی از برنامه های تحقق نیافته که برخی شان نیز اساساً تحقق ناپذیرند، روبر شوند. رویکردی که مدیر را وا می دارد که از میان دو راهی وقف تمام انرژی اش برای تحقق وعده های پیشینشان و اعلام غیرعملی بودن این وعده و رودرویی با افکارعمومی، یکی را انتخاب کند.

حاصل چنین رویکردی تنها شکل گیری حجم عظیمی از انتظارات کاذب در نزد بخشی از مردم، متاثر از وعده های کاذب برخی مسئولان است و البته اینها عوارض کوتاه مدت و عینی چنین سیاست های مدیریتی است. آثار بلندمت چنین طرح وعده هایی می تواند بی اعتمادی بخشی از افکارعمومی نسبت به اعلام برنامه های مدیران باشد که با توجه به عقبه فکری شان، حتی برنامه های کوتاه مدت اجرایی را نیز یک وعده اجرانشدنی می پندارند و به کل با ماجرا برخورد متفاوتی می کنند.

بی شک اگر با مردم صادق تر بود و با بیان چالش های پیش روی توسعه یابی منطقی هر بخش از کشور، زمان واقعی تحقق طرح ها را اعلام کرد و نگاه تبلیغاتی را در این بخش به حداقل رساند، گام بلندی در حفظ اعتماد افکارعمومی برداشته شده است و محصول این رویکرد مثبت، جز افزایش اعتمادعمومی به طبقه مدیران کشور نخواهد بود.

با این نگاه، شاید بتوان سازوکاری تعریف کرد تا هر مدیری که برنامه ای برای دستگاه ذیل مسئولیتش ارائه می کند، یک ضمانتنامه حقوقی را برای عمل به وعده اش ارائه دهد و در صورت عدم تحقق آن وعده و مقصر بودن مدیر مذکور، مورد پیگیرد حقوقی قرار گیرد. در صورت طرح و پیاده سازی چنین سازوکار حقوقی در تمامی دستگاه ها، مدیران به طرح وعده های بدون پشتوانه و تبلیغاتی نخواهند پرداخت و در طرح برنامه ها و سخنرانی ها جانب احتیاط را رعایت می کنند.

این عملگرایی در واقعی سازی وعده ها، هرچند حاشیه امنیت مدیران را کاهش می دهد اما قطعاً بهتر از آن است که اعتمادعمومی با لطمه ای مواجه شود. بی شک مردم با شرایط فعلی می توانند امورشان را بگذرانند، مشروط به آنکه چشم انتظار اتفاقات مثبت بی تاریخ نگذاریمشان و حکایت آن نگهبان را تکرار نکنیم.



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:








تاریخ: پنج شنبه 28 دی 1391برچسب:,
ارسال توسط عباس کمالخانی

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

خبرنامه وب سایت:





آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 7
بازدید دیروز : 0
بازدید هفته : 71
بازدید ماه : 3373
بازدید کل : 89234
تعداد مطالب : 672
تعداد نظرات : 30
تعداد آنلاین : 1